مهرباني كن پشيمان ميشوي
گر ببيني اشك لرزان مرا...
گر بخواني از درون ديده ام
داستان عشق پنهان مرا...
مهرباني كن كه باران هاي خوب
مهربان با خوشه زاران مي شوند...
رنگ ها و عطر ها و نور ها
اشنا با نو بهاران مي شوند....
مهرباني كن كه هيزم هاي سرد
گرم اغوش اجاق كوچكند...
پرده ها اين پرده هاي رنگ رنگ
مهربان با اين اتاق كوچكند...
مهرباني كن كه پيچك هاي باغ
نغمه هاي مهرباني مي زنند..
شادمان بر چهره ديوار ها
بوسه هاي جاوداني مي زند...
گر سخن از مهرباني سر كنم
بس كه بسيار است حيران مي شوي..
رو متاب از مهرباني رو متاب
مهرباني كن ((پشيمان ))مي شوي
|